روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

آخرین روز برج خرداد...

سلام خوبم خیلی بهتر از دیشب ...
کلی سرزنش شنیدن از اون یکی برادری و خواهری هاا که چرا عزیزم اعصاب خودت به خاطر یه آدم که ارزش نداره خورد کنی

فی الواقع برای اینکه چشم به جمال نا مبارکش نیوفته از از وقتی اومدم تو اتاقمم....

+بس یه قرار دیگه درباره ش یه کلمه هم نمی نویسم که اعصابم خورد بشه...

و اما خرداد به نظر تولد زیبایی هاس چون کلی از عشقولانه های من تو این برج دنیا اومدن و البته خودمم خردادیم...

+کلی جیبم هم خالی شد از بس کادو گرفتم
خداحافط خرداد من


****

من را بگذارید به پایان برسد


شاید لَت و پارَم به خیابان برسد


من را بگذارید بمیرد،به درَک


اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک


من شاهدِ نابودی دنیای منم


باید بروم دست به کاری بزنم


حرفت همه جا هست،چه باید بکنم


با این همه بن بست چه باید بکنم


*****

علیرضا آذر عزیز



دعوا,تنفر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ضایع نوشت من

سلام امروز داشتم وبلاگ چرخی میکردم تو محل کار

وکارفرمای محترمه دید و گفت خواهشا کم بازیگوشی کنین

ومن...

خب واقعا بیکار بودم چه وضعشه خااا


ماه خدا

سلام

ماه رمضون شد

من عاشق این ماهم مخصوصا سحراش و...امیدوارم  مهمون خوبی برای خدای مهربون باشیم

و اینکه حسابی سرم شلوغه وبعداظهر میام خونه از خستگی ولو میشم

به خاطرهمین فقط  پنچشنبه جمعه میتونم بیام اینجا

پر حرفم ولی نمیدونم چی بگم ..

ولی دلم یه هم زبون میخواد از جنس خوب...نمیدونم تنهام  این تنهایی دوست ندارم

***

دلم کسی را میخواهد، که نابینا باشد
خط بریل بداند
فصل به فصل
ذهنم را بخواند
...بازی های ادبی ام را کشف کند
... ... ...دستش را بگیرم
بازو به بازو
دنیا را برایش تعریف کنم
چشمش شوم
و تمامی زشتی های جهان را
برایش

از قلم بیاندازم

***

همین جور نوشت های من

سلام

خوبین


خب این هفته  خوب بود...

 هفته پیش که س روز آخر هفته تعطیل بود با خواهری جان رفتیم الموت منطقه سرسبز وخوش آب و هوایی

و حسابی خوش گذشت...جای دوستان خالی

و اما سرکارم  انرژی زیادی ازم میگیره و احساس میکنم روزم شده کار و خواب  ولی یه  برنامه منظمی برای خوابم شده که مث دخترای خوب 12 شب لالا و 7 صبح بیدارم

 ++راستی امروز داشتم پرونده ها رو برسی میکردم دیدم همسر کارفرم همسن منه و یه بچه سه وچهار ساله داره نمیدونم یه حس حسودی قلقکم داد

امیدوارم روزام بهتر بشن


سرزنش

سلام

چن وقت پیش با خواهری نشسته بودم در مورد قضاوت و سرزنش کردن کار و رفتار اطرافیان صحبت میکردیم....

واما حدیث که توچه منو خیلی جلب کرد و به فکر برد

" اگر انسانی ,انسانی را به  خاطر گناهی سرزنش کند,نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود."

و اما ماجرای من این که من به خاطر سرزنش کردن یکی دوستام به خاطر یه کار خیلی کوچیک  خودم دچاره یه گناه خیلی بزرگتر و بدتر شدم ....

ومیشه گفت که همیشه تو فضاوتمون باید  شرایط مورد بررسی قرار بدیم

ویا اینکه اصن به ما ربطی نداره کار و رفتار دیگران

و مواظب رفتار خوب باشیم

با امید اون روز



سرکار

سلام

امروز رفتم سرکار

یه کار حسابداری که دو شیفته و حقوق زیادی هم نمیده

ولی واقعا پوسیدم تو خونه

امیدوارم شرایطش بهتر بشه

امروز زیاد خسته کننده نبود کارفرما آقا به نسبت محترمی تا دید بعد ها چی میشه

التماس دعااااا

خسته م

سلام امروز صبح خواهری با ناراحتی رفت چون  خونه شون دزد زده  و تی وی برده...

اعصابم خورده حس هیچ کار ندارم

دربه در دنبال کارم ولی هیچی به هیچی شرایط خونه هم دوس ندارم..

خدا به دادام برسه

+واقعا چی میشد بابام یه شرکت بزرگ داشت و...

هوووم؟آرزویه دیگه...

راستی خسته م



تولدم مبارک

سلام

روزا دارن میگذرن با خوبی و بدی

با خوشحالی و ناراحتی

با دلشوره و آرامش

میگذرن و این مهمه

امروز روز تولدمه...

امیدوارم سالی پر از عاقل شدن و بهتر شدن برام باشه