برای 27بلیط مشهد دارم.....
:-)
پ ن :خیلی خیلی خوش گذشت همراه با خواهری ها و پسر خواهر جان
چالیدره هم رفتیم خووب بود.
دوست دارم
ی خونه خوشگل با کلی وسایل شیک داشته باشم وغذاهای خوشمزه درست کنم
ی کتابخانه بزرگ پر از کتاب هایی ک دوستشون دارم داشته باشم
و ی جا خیلی دورر باشم بدون هیچ دغدغه یی
و حالا ک اینطور نیست
گوشه اتاق نشستم و کلی ناراحتم:'(
خیلی،خیلی عصبانیم....
آرزوها م.....
امیدوارم بهشون برسم.....
این دنیا اگه منو ب آرزوهام نرسونه....پس ب چ درد میخوره؟؟؟؟؟
با برادر جان رفتیم بیرون شب خوبی بود
خدایا شکر
ک می تونم روزه بگیرم
شکرررر
روز اول نتونستم افطار کنم و حالت تهوع و تهوع و سردرد و... تا ساعت یک شب داشتم ب خاطر همین روز دوم نگرفتم :'(
با مامانم بحث مون شد و کلی گریه کردم....
روز سوم خدا قبول کنه....
تولدم مبارک
امروز قرار ملاقات دوست جان و پسر برادر گذاشتم برای آشنایی و خواستگاری....
***چرا خوابش میبینم....چرا تو خواب این همه دوستش دارم