روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

ای  جان شغلش آزاده و مجبور ه بره بیرون.برای وام  و هزارتا هزینه دیگه  که داریم و این موضوع روح و روان منو داغون کرده و چه بحث هایی داشتیم از رعایت کردن و....یا حتی  نرفتن ب سرکارش و  دو سه ماه سختی کشیدن.و خب پیشبردی نداشتم.کار خودشو  می کنه.در کل تو استرس م این 3هفته

خدایا خودت به داد ما برس.


پررر  از استرس م.

شب ها  خوابم نمیبره

نگران مامان و بابام.

لعنت به دروغگوها.