سلام
مراسم خونه تکونی ،تو خونه ما شروع شد
گردنم گرفته،ب شدت هرچه تمام تر درد میکنه،مامان میگه کار خونه تموم بشه،خوب میشی :-D
گفتم قرار دوباره اعتماد کنم...دوباره نا امیدم کرد!!!
دیگه قلبم نمیکشنه
دیگه گریه نمی کنم
لعنت ب من،لعنت ب عشق من
میشه بره ب جهنم....
++++++
سخت است درک کردن دختری که غم هایش را خودش میداندودلش… که حسرت میخورند بخاطر شاد بودنش.. به خاطر لبخند هایش.. و هیچکس جز همان دختر.. نمیداند چقدر تنهاست.. که چقدر میترسد از باختن. از یخ زدن احساس و قلبش از زندگی.
هر روز به تو فکر میکنم
به شب که میرسم
لابلای خواب هایم تو را جستوجو میکنم
خدا را چه دیدی
شاید امشب عاشقم شدی...
تویی که حتی
در رویا هم مرا دوست نداری...
می روی و
با نبودنت
مثل مرگ عزیزی
که اختیارش با من نیست
کنار می آیم ؛
مرگ مگر
غیر از این است که تو
"باشی" امّا ، برای من ، نه . . . !
#مینا_آقازاده
متنفرم از آدمهای غرغرو
و خودم ی غرغرو ب تمام معنا شدم
کارم شده خوردن و خوابیدن و غر زدن!!!!
بدون هیچ تلاشی برای رسیدن ب چیزی ک میخوام
اصن هیچ چیزی نیست ک بخواما فقط نشسته م تو ی خلأ....منتظرم کسی یا چیزی منو خارج کنه...
چ انتظارِمسخره ایی!!!
+هیچی آرومم نمی کنه
++شبیه آدم هایی ک کلی تلاش کردند و شکست خوردند شدم!
تا حالا شده یه کاری انجام بدید و بدونید اشتباه محضه و هر بار با انجام اون کار پر از حس بد و ناراحتی بشید
ولی بازم مث احمقا انجام ش بدید؟؟؟
دقیقا کار هر روز این دو سال منه ...
تا حالا شده زندگی ت با یکی گره خورده باشه و بخوای بندازیش بیرون ولی نمیتونی
و من دو ساله این وضعم که دارم کلنجار میرم که بندازمش بیرون ولی نمیشه اصن نمیشه دیگه شده جزیی از باید های زندگی م مث نفس کشیدنم اگه نباشه من نیستم....
ولی بودنش پر از حس بد ...
بودنش پر از دردسره...
و نبودنش مردن منه!!!
من موندم چرا تا حالا دیوانه نشدم
و من همچنان درگیرم..
و این شده که من همیشه عصبیم
دقیقا نمیدونم چه غلطی کنم؟؟؟؟؟
+++خدیا من دارم دیوانه میشم!!!
+
جمعه خوبی بود
ساعت یازده و نیم دختر برادر جان زنگید و گفت با بقیه عمه ها(خواهری ها) هماهنگ کرده و بریم بیرون...
رفتیم کنار رودخونه اش رشته پختیم با آتیش، با چ زحمتی،البته زحمت بقیه چون من فقط بیننده بودم....و کلی خوشمزه شد!!!
ضایع شدم و رفت!!!
برادر جان های محترم چه کاریی خب بی اجازه تلگرام و کام خواهرتون چک می کنید؟؟/دهههه
+از اینکه فکر نا خوشایندی درباره م بشه شدیدا بیزارم!!!
وقتی حتی خوابشو میبینی!!
و ی حسرت بزرگ رو دلت میشینه!
حتی ممکنه اونوی نباشه ک فک میکنی!
و پر از غصه میشی!!!!!!!!!
سلام
روز خوبی بود با دوستام رفتم بیرون ....
فیلم سینمایی شیفت شب دیدیم مزخرف بود.و تو سالن ب اون بزرگی فقط ما چهار نفر و دونفر دیگه بودن!!!
کلی تو پارک تاب بازی کردیم...خیلی خوش گذشت :-)
آدم در تنهایی است که می پوسد و پوک می شود و خودش هم حالیش نیست. می دانی؟ تنهایی مثل ته کفش می ماند، یکباره نگاه می کنی می بینی سوراخ شده. یکباره می فهمی که یک چیزی دیگر نیست. بیشتر آدم های دنیا در هر شغلی که باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنین شغلی دارند. چیزهای دیگری هم هست که آدم دنبال دلیلش نمی گردد. یکیش مثل تنهایی است. خیلی ها فکر می کنند که سلامتی بزرگ ترین نعمت است، ولی سخت دراشتباهند، وقتی سالم باشی و در تنهایی دست و پا بزنی ، آنی مریض می شوی، بدترین نحوست ها می آید سراغت ، غم از در و دیوارت می بارد، کپک می زنی، کاش مریض باشی ولی تنها نباشی...
#عباس_معروفی
سلام
چی میشد اون اتفاق که دوست دارم بیفته و من از این روزهای تکراری خلاص بشم
+رفتم دکتر , سونوگرافی و آزمایش تیروئید باید انجام بدم تا مشخص بشه!!!
++با پسر برادر جان رفتیم یه کم بچرخیم جریمه شد و من کلی ناراحت پسر برادر جان م!!!!
+++ازمون کتبی icdl خوب بود حالا فقط مونده آزمون عملی :-)
سلام
وقتی به قصد خرید انگشتر میرم
و با گوشواره برمیگردم....
+ثبات ندارم
++قدرت انتخاب ندارم
+++چه قد اخلاق من گنده یه ادم همیشه ناراضی که هیچ وقت خوشحال نمیشه!!!!
++++کتاب بی شعوری بس است دیگر! فوق العاده ست.
+++++من هم یه بی شعور تمام عیارم!
سلام
این هم از ازمون شهرداری!!!!
مثل اینکه منظور اونا از تخصصی با برداشت من فرق داشته....!!!!
آمار و ریاضی از دروس تخصصی من نبود؟؟
من آمار خوندم کلی...
اونوقت مدیریت مالی و قوانین شهرداری بود!! و من حتی یه نیم نگاه بهشون نیانداخته بودم!
هیچی دیگه ...برم غاز بچرونم بهتره!!!
سلام
یه اتفاقی افتاد...بیشتر عصبی م کرده تا ناراحت و همه تو چشا نگاه می کنن که یه موقع ناراحت نباشم!
+این روزا میگذره
روزای خوب میاد میدونم...
ولی تلخی این روزا تا همیشه رو قلبم میمونه!!!
پ ن :راستش بخواهید اون اتفاق باعث شد دلم بشکنه خیلی...خیلی ...
اینکه مورد ترحم واقع شم متنفرم ...
هیچ وقت نمیخوام کسی بفهمه این حالت نزار من ...
حالا مادر جان دو روزه گیره داده بره با مسبب اون اتفاق جدل کنه !!!
من گفتم نمیخوااام شما خودت دخالت بدی و برای من مهم نبوده!!
ولی مهم بوده و نمیخواستم خدای ناکرده مادریم کوچیک بشه...
من میخوام فقط خودم این ناراحتی تحمل کنم ولی مث اینکه همه رو ناراحت کرده!
///////////////////////////////////////////////
مکالمه های کوتاه
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد
تا کی سلام کنیم
حال هم را بپرسیم
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم
دروغ هایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند
ما فقط
دروغهایمان به هم می رسد
من خوب نیستم...
اصلا.
#رویا_شاه_حسین_زاده