روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

خوابم نمیبره

یادعید اون سال افتادم..../

مهر ماه  شلوغی بود 

خواهر بزرگه اومد دو هفته مونده کلی به مهمون بازی  گذشت و خیلی  خوش گذشت 

یکی و  دو تا دلخوری کوچیک همیشه تو جمع شدنا هست که نمیشه کاری کرد

همین دیگر...

در استرس ترین حالت ممکن م

واقعا خسته ام...