روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

خودم نیستم خوابم نمیبره

زندگی بالا و پایینی داره الان قسمت سختش پر حرفم ولی لاااال!!!

با ای جان یک دعوای مفصل و ترسناک کردیم


بعد مدت ها داره بارون میاد.

شکررر 

دی ماه خیلی طولانی بود برام....

برنامه ورزشی رفتم  طبق  روتین و برای ماه بعد ثبت نام کردم

خوشحالم بابت ش

از لحاظ ، $&،ماه افتضاحی بود!!!

5 دی تولد دختر خواهر جان بود و خواهر جان سرما خورده بود کنسل شد!

دو سه ماه سختی داریم از لحاظ مالی !!!و من خرید های آرایشی و بهداشتی به حد اعلا رسیده@@

آقا کامم شیرینه///خدایا شکرت بابت این روزهااااا

روز های سخت  و دل شکستگی زیادی تو این وبلاگ نوشتم اما الان خوشحالم تو این برهه از زندگی  از خودم راضی ام...

دارم  از مسیر  زندگی لذت میبرم بدون  حسرت گذشته و هراس  آینده چون با گوشت و استخوان درک کردم که فایده ایی نداره!!پس شااااد باشیم