روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

سلام

نماز و روز ه هامون قبول !

من پارسال ماه رمضان تو اوج گرما از ساعت 8صبح تا 5 بعدازظهر سرکار بودم.از لحاظ روانی هم درگیر بودم با سرطان

اونوقت اومده ب من میگه تو ک تو خونه نشستی زیر کولر میخوابی معلومه روزه گرفتن سختت نیست!!!!!

قضیه ب کارو بیکاری و درس همدردی با گرسنگان و،... نیست...

قضیه اطاعت محض در برابر فرمان خدا!!!

حسرت....

دوس ندارم و نداشتم ک حسرت ظاهر زندگی کسیو بخورم...

ولی دارم می خورم!!!

من اینجا

دلم سخت معجزه می خواهد 

و تو انگار

معجزه هایت را

گذاشته ای برای روز مبادا ...!


 #پل_الوار

لعنتی من دلم تنگه..خیلی هم تنگ...

سلام

روزهای معمولی من ب معمولی ترین حالت ممکن دارن میگذرن

حدود دو سال پیش برای پسرعمو م و دوستش شریک بودن و دفتر پیمانکاری داشتن و من ی مدت کوتاه حسابداری دفترشون کردم،ک بعد ی مدت شراکتشون بهم خورد،هیچ حقوقی هم  ب من داده نشد،حالا بعد دو سال شریک پسرعمو زنگیده ک بیا کار حسابداری دفتر منو انجام بده،من گفتم هنوز حقوق دوسال پیش تو حسابم و خرج نکردم!!!

+مردم خیلی پرووون

سلام

امروز حسابی سورپریز شدم و دوستای عشقولی  ب بهانه ایی منو بردن بیرون و جشن برام گرفتن و من برای اولین باری برای تولدم  غافلگیر شدم،و کلی به یاد ماندنی شد،

خدایا شکر بابت دوستای عزیزم.

امیدوارم بیست و پنج سالگی خوبی باشه.....

سلام ماهِ من