روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

این هفته با پسر خواهر  بزرگه به بچه ها کارآموز سر زدم ،بودنش کمک بزرگیه

عینک دودی جدید گرفتم که بدک نیست

دورهمی دخترعمو عموها خونه خواهر جانم من بود که تقریبا خوش گذشت

برای چکاب کبد رفتم و آزمایش دادم و نرمال بود 

ولی وزنم باید کم کنم حدود ۷ کیلو اضافه دارم.

تیر

از اول تیر تقریبا هفته ایی دوبار میرم مدرسه و میام ۴ تا از همکارا ک تقریبا باهاشون دوستم با مدیر در افتادن اوضاع ناجوری درست شده و نمیشه کاری کرد. 

۷ عقد دختر برادر جان بود که خوب و خوش گذشت خوشبخت بشن،داماد هم خووبه:)

 خواهربزرگ اومده و به مهمونی ها و دورهمی ها مشغولیم

دیروز خونه دخترخاله بودیم و خوش گذشت 

حالا روحی م تو ماه خیلی پایبنه به شدت عصبی میشم !