روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

در پایین ترین مودِ خودم هستم 

لعنت به pms


با خواهری رفتیم رشت و انزلی  و بسی خوش گذشت

و من عاشق دریا  کلی حال کردم 

هوا خنک بود ...

×میدونی چی شده وقتی از دست  ای جان دلخورم و با هم  دعوا کردیم خوابش m$میبینیم و غمگین میشم و یاد خاطره های خیلی کم  ش مبفتم....نمیدونم چه مکانیسم مغزم طراحی کرده ؟؟؟؟

××خرداد  و تیری  که عصر ش با خواهر ها و دختر عموها به  پارک رفتن و خوردن عصرانه گذشت!