ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سه هفته س خواهر بزرگه اینجاست که تقریبا سه بار دورهمی دخترعمو ها رو داشتیم که یکروز ش خونه من بود پاستا پنه و کشک بادمجون درست کردم و مهمونی خوبی بود!
و مهمونی خانوادگی که داشتیم که بد نبود و خوش گذشت
×با مدیر مدرسه هماهنگ کردم و امسال قراره معاون بشم !
از الان استرس مهر گرفتم ،البته من خداوندگار استرسم
تو ماهی که گذشت واقعا کار خاصی نکردم
برای کارورزی بچه ها رفتم بازدید و تو گرما تلف شدم با اینکه درهفته فقط دو روزمی رفتم !
خواهر وسطی هم با کمک مادر جانم ی خونه نقلی خیلی نقلی خرید باز خدایاشکر!
کتاب دعای برای ربوده شدگان گوش دادم که برای کشور مکزیکه و خیلی خوب بود ،
کلی پادکست گوش دادم طبق معمول و روزها خیلی آروم تموم شدند!
احتمالا خواهر بزرگه این هفته بیاد و ببینیم چی میشه ،به قول ای جان هفته های مهمونی