روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

سه هفته س خواهر بزرگه اینجاست که تقریبا سه بار دورهمی دخترعمو ها رو داشتیم که یکروز ش خونه من بود پاستا پنه  و کشک بادمجون درست کردم و مهمونی خوبی بود!

و مهمونی خانوادگی  که داشتیم که بد نبود و خوش گذشت

×با مدیر مدرسه هماهنگ کردم و امسال قراره معاون بشم !

از الان استرس مهر گرفتم ،البته من خداوندگار استرس‌م


تیر چطور بود؟

تو ماهی که گذشت واقعا کار خاصی نکردم

برای کارورزی بچه ها رفتم بازدید و تو گرما تلف شدم با اینکه  درهفته فقط دو روزمی رفتم !

خواهر وسطی هم با کمک مادر جانم ی خونه نقلی خیلی نقلی  خرید باز خدایاشکر!

کتاب دعای برای ربوده شدگان گوش دادم که برای کشور مکزیکه و خیلی خوب بود ،

کلی پادکست گوش دادم طبق معمول و روزها خیلی آروم تموم شدند!

احتمالا خواهر بزرگه این هفته بیاد و ببینیم چی میشه ،به قول ای جان هفته های مهمونی