روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

شب قدر



سلام
امروز اصن حال حرف زدن نداشتم حتی ی کلمه...


وکارفرما محترمه ک احساس نمکدون بودن داشت سعی داشت بگه اتفاقی افتاده  و من باهاش حرف بزنم وسبک بشم ودریغ از یک کلمه  که من  بگم آخه حرفم نمیومد و در اخر گفت ما حسابدار ساکت نمیخوایم (به جهنمی تو دلم نثارش کردم)


و اما من حوصله ندام

حتی,حوصله خودم


بعضی موقع ها اینطوریم دوست ندارم لام تا کام حرف بزنم وحرفی بشنوم


×متاسفانه ک چه قد باید بشنوم..چ قد,حرف میزنه انگار پر حرفه لامصب خالی هم نمیشه...البته تکراری هم میحرفه


امشب شب بخشیدن و بخشیده شدن...


ولی من نمیبخشمش (!)


واقعا فک کنم خدا هم دوست نداره ک من ببخشم


شما هم اصرار نکنید:-P


التماس دعا...

**

 

در جوشن کبیر یه عبارت هست که میگیم " یا کٓریمٓ الصَّفْح " معناش خیلی جالبه :

یه وقتی یه کسی تو رو می بخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی

و همیشه یه جوری نگات می کنه که تو می فهمی هنوز یادش نرفته یه جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره.

ولی یه وقتی یه کسی تو رو می بخشه و یک طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی.

اصلا هم به روت نمیاره. به این نوع بخشش میگن صَفح

تفاوت هست بین عفو ، صفح و غفران.

و خدای ما اینگونست...

" یا کٓریمٓ الصَّفْح "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد