ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
روز اول کاری بعد تقریبا بیست روز تعطیلی کمی سخت بود.
عکس ها یکسال گذشته م نگاه می کردم و احساس می کنم بعد از سکته پدر جانم پیرتر شدم
هنوز ته ته قلبم درد میکنه همش عکس ها قبل سکته ش میبینم و میگم کاش سکته نمی کرد
خدایا شکر بهتر شده ولی برای من روزهایی خیلی سختی بود که هیچ وقت از زندگی م به این سختی نبوده .
حالا که کمی گذر کردیم از اون دوران
مادر طفلی هم از اینکه باید کل روز پیش پدر جان باشه اذیت و هر از گاهی گله می کنه و جدیدا یه چیزهایی یادش میره و باید ببریمش دکتر
دیدن گذر عمر پدر و مادر و زندگی در کنارشون خوبه ولی خیلی بده که رنجور و ناتوان شدنش میبینیم
خدایا خودت برام حفظشون کن