روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

امان امان از دست مدیر مدرسه م

دانش آموزان نیومدن مدرسه ما رو میخواست تا ۲ نگه داره

ساعت ده امضا خروج زدم اومدم خانه 

حالا عصبی و دلخور شده از دست ما

کارها خونه تموم نمیشه!

پنجشنبه شب با ای جان رفتیم خرید یه شومیز سبز وینج خریدم قشنگ و زیباااا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد