روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

عصبی م از خودم دوست داشتم امشب خونمون باشم ولی خب دلم برای خواهر بزرگ سوخت….

این چند روز سگ افسردگی روم نشسته و پا نمیشه

امروز تولد ای جان بود ناهار رفتیم خونه مادرش و عصر کیک پختیم و کار خاصی نکردم 




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد