روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

ای جان این چند وقت سریال برکینگ بد میبینه و من کلا از ابتدا دوستش نداشتم  ولی تک و توک باهاش دیدیم و  اصلا خوشم نیومد

از سه شنبه نرفتم خانه پدر جان کمی کار داشتم و کلی هم خوابیدم از لحاظ روحی خسته م حوصله هیچ کس ندارم و هیچ چیز خوشحالم نمی کنه

دو دوست  صمیمی دارم که ۱۵سال  با هم دوست بودیم  ‌ولی انگار دوستی مون به پایانش نزدیکه به خاطر شرایط کاری و …. فاصله دیدارمون هی کم و کمتر میشه البته شاید تقصیر منه چون اونا همیشه برنامه قرار مدیریت می‌کردند و اصرار به بیرون رفتن داشتن و من همراهی می کردم بهرحال  دوستی خوب و پرثمر ی بود و شاید هست …


 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد