روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

سلام

یه اتفاقی افتاد...بیشتر عصبی م کرده تا ناراحت و همه تو چشا نگاه می کنن که یه موقع ناراحت نباشم!

+این روزا میگذره

روزای خوب میاد میدونم...

ولی تلخی این روزا تا همیشه  رو قلبم میمونه!!!

پ ن :راستش بخواهید اون اتفاق باعث شد  دلم بشکنه خیلی...خیلی ...

اینکه مورد ترحم واقع شم متنفرم ...

هیچ وقت نمیخوام کسی  بفهمه این حالت نزار من ...

حالا مادر جان دو روزه گیره  داده بره  با  مسبب اون اتفاق جدل کنه !!!

من گفتم نمیخوااام شما خودت دخالت بدی و برای من مهم نبوده!!

ولی  مهم بوده و نمیخواستم خدای ناکرده مادریم کوچیک بشه...

من میخوام فقط خودم این ناراحتی تحمل کنم ولی مث اینکه همه رو ناراحت کرده!


///////////////////////////////////////////////

مکالمه های کوتاه
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد
تا کی سلام کنیم
حال هم را بپرسیم
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم

دروغ هایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند
ما فقط
دروغهایمان به هم می رسد
من خوب نیستم...
اصلا.


#رویا_شاه_حسین_زاده

نظرات 2 + ارسال نظر
koohyar پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 14:50

آرزو میکنم خیلی زود روزای خوبت بیاد
بیا منم تو چشات نگاه کنم ببینم چیزی نمونده باشه توش

نمونده
مرسی

بهامین پنج‌شنبه 1 بهمن 1394 ساعت 09:57 http://notbookman.blogsky.com

چی شده عزیزم؟؟؟

هیچی عزیزم
یه موضوع ناراحت کننده!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد