ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هوا اینجا بارونیه...
ومن تنها کاری ک روز ای بارونی میتونم انجام خوابیدنه...حتی اگه ی خروار کار داشته باشم،یا ی خروار درس
++اگه ب مغزم ی کیبورد وصل بود ب طور حتم من داستان نویس یا شاعر میشدم
از بس کلی داستان ،شعر تو مغز من ول میخورند تا بیا م بنویسم پریده ند،ب طوری ک حتی وقایع روزانه مو نمیتونم به درستی بنویسم....
مهر بیچاره،واسم دعا کنید
دعا کنیم بارون نباره یا دعا کنیم شما نخوابی؟
بارون بباره حداقل منفعتی داره
درس خوندن من ب درد عمه جانم میخوره
سلام و فراوان سلام .درود و فراوان دررررررود.
خخخخخخ.
آخ گفتی ننه.منم میام بشینم که بنویسم به کل نابود میشم بس که یادم نمیاد میخواستم چی بنویسم.اصلا قبلش تو مغزم انقدرررررر خوشجل خوشجل جمله مبگفتم تو ذهنم که هر از گاهی میزدم رو شونه ام و میگفتم ایول تو اینقدر خوب بلدی جمله بسازی
میگم پیر شدیم رفت هاااا.ما از العان فراموشی گرفتیدیم.
سلام و صد درود
حالا شما ک بسیار عالی مینویسی خاتون جان،وضع من بسی خرابتره
شعر!!به به!
حیف که زود میپره از ذهنتون...
الهی
خو حالا یه معجون بهت میگم
رو ماهی قرمز امتحان کردم حافظش بهتر شده. بزن خوب میشی
نکنه ماهی قرمز شدی؟؟؟
شاید
میدونی مهری خانوم این خیلی خوبه
یه چاره ساده داره مشکلت
کافیه همیشه یه کاغذ قلم دم دستت داشته باشی
هر چی تو ذهنت میاد همون لحظه بریزی رو کاغذ
انجامش بده افرین
کجایید که بارونیه؟
اینجا ازظهر که من زدم بیرون ابریه
دو قطره بارون به صورتم خورد.یه باد خنک و دلنشینی میپیچه تو جون ادم که هی دلت میخواد نفسای عمیق بکشی
البته بقیه میگن سرده
خب نصفه شب میاد تو ذهنم تا بلند شم قلم و کاغذ پیدا کنم و...پریده