روزهای یک دخترک
روزهای یک دخترک

روزهای یک دخترک

روزانه های من

سلام...
یه بچه سوسک اندازه مورچه تو اتاقم دیدم فک کنم مادر جانش ی چن تایی از این رو تو اتاق من تخم کرده تا کنار من زندگی کنن و من احساس تنهایی نکنم خواهش مستمندانه دارم که برن ی جا دیگه....
+اتاقم ریختم بیرون و کل اتاق سم کش زدم..چه خانوم مهمون نوازیم
خسته م ، خسته م از گروهای مجازی،دوستای مجازی،درد دل های مجازی
من دلم تنگه برای دور هم جمع شدناممون وحرف زدنای  رو درو ،نه این گروه  های مجازی  تنها یمون گوشه ی اتاق
خَسْـــــــــــــتَـــمْ

از پاییز متنفرم،از بغضش،از غمش،اززود تاریک شدنش.

*میخوام یه ماگ بخرم یعنی عاشق ماگم...ولی میدونم ازش استفاده نمی کنم مث بقیه ماگ هایی که دارم جاش   ته کمده..

چون هیچ علاقه ایی به خوردن و قهوه و نسکافه ندارم..ولی عاشق چایم که اون تو لیوان شیشه ایی باید بخورم چون به  رنگ چای خیلی  حساسم

همیـــــــــــــــــــن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد