ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
سلام....
امروز پسر خواهر جان با خانومش اومدن خونه ما مهمونی(خواهری اهواز میشینه و ایشون پسر بزرگشون هست که از من بزرگتر و ازدواج کرده)...
از خانومش که همسن منه اصن خوشم نمیاد , فک میکنم کاملا احساس متقابلی بهم داریم اون هم ازمن خوشش نمیاد...
و فکر کنم یه هفته ایی باید تحمل کنمش...و مهمون نواز خوبی باشم چون احیانا رفتار بدی داشته باشم به گوشی خواهری می رسه و عملا بدبخت میشم چون بی نهایت رو پسراش و عروسش حساسه...
+دلم مسافرت میخواد,,,از بس,تو اینستا عکس جنگل و رود دریا دیدم ب مرحله عقده,ایی,شدن رسیدم
مادری و پدری ک اصن برنامه مسافرت ندارن...
از اون وررر من بورووق تشریف دارم
الان ب شدت افسرده م
با مادری بحث کردم:-( سر اینکه با دوستام میخوام ی روزه برم شمال,اونم با تور..
شدیدا مخالفه
فعلا تو مرحله لجم..
دقیقا پارسال همین طور شد ک دوستام رفتن شمال و باز مادری جان من نذاشت
ی کلام من دلم مسافرت اونم با دوستام میخواد
سلام خانم حسابدار . شمام که پست نذاشتید. :) چند باری سرزدم ولی پستی از شما رویت نشد.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
در حال پست گذاشتن جدید بودم
سلام عمه جونم!!!


چرا پست نمیذاری؟؟؟
ارفعالیت بی دریغت توخونه بنویس!!!
بله برادزاده جان تنبل که کمکی نکردی
سلام
باید خانواده را راضی کنی و سفر بریی. الان فصل مسافرته بخصوص به شمال
پدر و مادری من کمی سنشون بالاس حس مسافرت ندارن
چه علاقه متقابلی!
چقدر خوبه که پسر خواهر بزرگ دارین
کاش فندق منم بزرگ بود
ممنون,عالیه و دوست داشتنیه
برادرزاده و خواهرزاده ازم بزرگترن